عبدالرحیم سعیدی راد
تا امام عاشقانْ حضرت امیر شد آسمان شکوفه کرد ناگهان غدیر شد ناگهان تمام دشت پر شد از نماز رود سَروْ سربلند کرد، بید سر به زیر شد عاشقانه زیستن، باز امتداد یافت دل به روز عاشقی باز هم اسیر شد هم تمام کوهسار غَرق عطر لاله شد هم سموم هرزهگردْ خسته از کویر شد از مدینه تا نجف، پُر شد از صدای دَف مکّه غرق نور شد کعبه بینظیر شد در حصار شب نماندهای امیر عاشقان هر که در طواف عشق، با تو هممسیر شد
|